زیبا سخن بگوئید
زیبا فکر کنید
زیبا بنگرید
مثل چشمه زلال باشید
مثل ساحل آرام باشید
خواهید دید که دیگران
مثل دریا بیقرارتان می شوند
💠 و يَسِّرْ لِي أَمْرِي
🍃 خدایا کارم را برایم آسان بگردان
🔻در زندگی دفعتاً متوجه میشویم
▫️که خداوند کارهایی در زندگیمان کرده
▫️که خود به تنهایی حتی در رویا هم قادر به انجامش نبودهایم.
👈 دنیا هیچوقت رو یه پاشنه نمیگرده.
👌 محکم باش
آدمهای ساده را دوست دارم
همانها که بدی هیچ کس را باور ندارند
همانها که برای همه لبخند دارند
همانها که همیشه هستند
برای همه هستند
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛
عمرشان کوتاه است
بس که هر کسی از راه میرسد
یا ازشان سوء استفاده میکند
یا زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان میدهد
آدمهای ساده را دوست دارم
بوی ناب “آدم” می دهند
می دانی؟
آدمهای ساده
ساده هم عاشق میشوند
ساده صبوری می کنند
ساده عشق می ورزند
ساده میمانند
اما سخت دل میکنند
آن وقت که دل میکنند، جان میدهند
سخت میشکنند
سخت فراموش میکنند
همین آدمهای ساده
🖌"احمدشاملو”
🔹زن جوانی پیش مادر خود رفت و از مشکلات زندگی خود برای او گفت و اینکه او از تلاش و جنگ مداوم برای حلکردن مشکلاتش خسته شده است.
🔸مادرش او را به آشپزخانه برد. بدون اینکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت تا بجوشد.
🔹سپس توی اولی هویج ریخت. در دومی تخممرغ و در سومی دانههای قهوه. بعد از 20 دقیقه که آب کاملا جوشیده بود، شعلهها را خاموش کرد!
🔸اول هویجها را در ظرفی گذاشت. سپس تخممرغها را هم در ظرف گذاشت و قهوه را هم در ظرف دیگری ریخت. ظرفها را جلوی دخترش گذاشت.
🔹از دخترش پرسید:
چه میبینی؟
🔸دخترش پاسخ داد:
هویج، تخممرغ، قهوه.
🔹مادر از او خواست که هویجها را لمس کند و بگوید چگونهاند؟!
🔸او این کار را کرد و گفت:
نرم هستند.
🔹بعد از او خواست تخممرغها را بشکند. بعد از اینکه پوسته آن را جدا کرد، تخممرغ سفتشده را دید و در آخر از او خواست قهوه را بچشد.
🔸دختر از مادرش پرسید:
مفهوم اینها چیست؟
🔹مادر به او پاسخ داد:
هر سه این مواد در شرایط سخت و یکسان بودهاند؛ آب جوشان. اما هر کدام عکسالعمل متفاوتی نشان دادهاند.
🔸هویج در ابتدا بسیار سخت و محکم به نظر میرسید. اما وقتی در آب جوشان قرار گرفت، بهراحتی نرم و ضعیف شد.
🔹تخممرغ در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت میکرد، اما وقتی در آب جوش قرار گرفت، مایع درونی آن سفت و محکم شد.
🔸دانههای قهوه که یکتا بودند، بعد از قرارگرفتن در آب جوشان، آب را تغییر دادند.
🔹سپس از دخترش پرسید:
تو کدامیک از این مواد هستی؟ وقتی شرایط بد و سختی پیش میآید، تو چگونه عمل میکنی؟ تو هویج، تخممرغ یا دانههای قهوه هستی؟
🔸به این فکر کن که من چه هستم؟ آیا من هویج هستم که به نظر محکم میآیم، اما در سختیها خم میشوم و مقاومت خود را از دست میدهم؟
🔹آیا من تخممرغ هستم که با یک قلب نرم شروع میکند، اما با حرارت محکم میشود؟
🔸یا من دانه قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب داغ شد آن دانه بوی خوش و طعم دلپذیری را آزاد کرد.
🔹اگر تو مانند دانههای قهوه باشی هرچه شرایط بدتر میشوند تو بهتر میشوی و شرایط را بهنفع خودت تغییر میدهی!