آ
یونس آیه 27
والَّذِينَ كَسَبُواْ السَّيِّاتِ جَزَآءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَّا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَآ أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِّنَ الَّيْلِ مُظْلِماً أُوْلَئِكَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خالدون
⛔️و آنان كه به دنبال كسب بدیها رفتند، به قدر همان بدیها مجازات دارند و غبار ذلّت و خوارى آنان را فرا میگیرد. از قهر خداوند، پناه دهنده اى ندارند، گویا چهرههایشان با پاره هایى از شب تیره پوشانده شده است. آنان اهل دوزخند و در آن جاودانه اند.
تفسیرکوتاه
امام باقرع فرمود: این آیه در مورد اهل بدعت وشبهات وشهوات است.
1⃣انسانها با اراده سراغ گناه مىروند، نه به اجبار. «كسبوا»
2⃣ رفتار خداوند با بدكاران، عادلانه است. «جزاء سیّئة بمثلها»
3⃣ دنیا، سراى عمل و آخرت سراى پاداش است. «والذین كسبوا… جزاء»ر
4⃣تشویق باید بیش از تنبیه و مجازات باشد. درباره ى نیكان فرمود: «الحسنى و زیادة» و درباره ى بدكاران فرمود: «سیئةٌ بمثلها»
5⃣ روسیاهى مخصوص كفّار است، نه مؤمنان گنهكار. «ترهقهم ذلّة»
6⃣ در قیامت، هم مجازات و تنبیه است، هم تحقیر و روسیاهى. «سیئة بمثلها، اغشیت وجوههم…»
7⃣ راه فرار ونجات وشفاعت به روى كافران بسته است.
سوال:
چنانچه خانمی بر خلاف عادت خود، خون ببیند، آیا عادت قبل او به هم می خورد؟
? پاسخ:
? الف) اگر یک مرتبه بر خلاف عادت قبل خود خون ببیند، عادت او به هم نمی خورد.
? ب) اگر دو مرتبه بر خلاف عادت خود، خون ببیند:
۱. چنانچه دو مرتبه متماثل خون دیده است:
در این صورت عادت قبل او به هم خورده و عادت جدید پیدا کرده است.
۲. چنانچه دو مرتبه غیر متماثل خون دیده است:
✍ آیات سیستانی، صافی و بهجت:
عادت قبل او به هم می خورد و زن مضطربه به حساب می آید.
✍ آیات امام، رهبری، فاضل، خویی، مکارم و نوری:
در بقاء عادت قبل او تأمل و اشکال است.
? ج) اگر سه مرتبه و بیشتر بر خلاف عادت قبل خود، خون غیر متماثل ببیند، عادت قبل او به هم می خورد و زن ملحق به مضطربه است.
?منابع:
عروه الوثقی، ج 1، فصل فی الحیض، ص 247، م 10؛ توضیح المسائل مراجع، م 501؛ توضیح المسائل آیت الله شبیری زنجانی، م 507؛ تحریر الوسیله، ج 1، فصل فی الحیض، ص 82، احکام بانوان، واحد پاسخ به سوالات جامعه الزهرا (س)، ص 63؛ استفتائات آیت الله بهجت، ج 1، ص 276، س 987 و 988.
جشن پتو
قرار گداشته بودیم هرشب یکی از بچههای چادر رو توی «جشن پتو» بزنیم
یه روز گفتیم: ما چرا خودمون رو میزنیم؟
واسه همین قرار شد یکی بره بیرون و اولین کسی رو که دید بکشونه توی چادر. به همین خاطر یکی از بچهها رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج اقا اومد داخل.
اول جاخوردیم. اما خوب دیگه کاریش نمیشد کرد. گفت: حاج آقا بچهها یه سوال دارن.
گفت: بفرمایید و ….
یه مدت گذشت داشتم از کنار یه چاد رد میشدم که یهو یکی صدام زد؛ تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم و یه جشن پتوی حسابی …
جشن پتو
قرار گداشته بودیم هرشب یکی از بچههای چادر رو توی «جشن پتو» بزنیم
یه روز گفتیم: ما چرا خودمون رو میزنیم؟
واسه همین قرار شد یکی بره بیرون و اولین کسی رو که دید بکشونه توی چادر. به همین خاطر یکی از بچهها رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج اقا اومد داخل.
اول جاخوردیم. اما خوب دیگه کاریش نمیشد کرد. گفت: حاج آقا بچهها یه سوال دارن.
گفت: بفرمایید و ….
یه مدت گذشت داشتم از کنار یه چاد رد میشدم که یهو یکی صدام زد؛ تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم و یه جشن پتوی حسابی …