زنی به قصد آن که شوهرش را احمق کند، به یاری پیرزنی، کله خری به دست آورد و در حیاط خانه مشغول بیرون آوردن مغز خر بود تا به خورد شوهرش بدهد که شوهر از در وارد شد و از زن در مورد کله خر پرسید.
زن گفت: «چیزی نیست. این کله خر در منقار کلاغی بود که از بالای حیاط می گذشت، اما کلاغ نتوانست وزن آن را تحمل کند و رهایش کرد و کله خر افتاد در این لگن.» مرد سری به علامت قبول تکان داد و به اتاق رفت.
همسر مرد به پیرزن گفت: «فعلاً این سر خر را جایی پنهان کن تا بعد به آن بپردازیم.» پیرزن گفت: «دیگر به کله خر نیازی نیست کسی که چنین سخنان بیهوده ای را باور کند، به خوردن مغز خر نیازی ندارد!»
امروز آنقدر سرگرم
دوست داشتن زندگی باش
که هیچ فرصتی برای
نفرت نداشته باشی
هر روز فرصتی تازه است
تا بهتر از دیروز باشی🦋
✍️ گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت
🔹ما آرزو کردیم و نپذیرفتیم که قرار نیست به تمام آرزوهایمان برسیم.
🔸ما آدمها را دوست داشتیم و نپذیرفتیم که قرار نیست همه دوستمان داشته باشند.
🔹ما روزهای خوب میخواستیم و نپذیرفتیم که قرار نیست تمام روزها خوب باشند.
🔸پس هر روز غمگینتر شدیم.
🔹گاهی برای رسیدن به آرامش، باید پذیرفت، باید قبول کرد و ناممکنها و نشدنیها را بهرسمیت شناخت و توقع زیادی نداشت.
🔸گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت.
تو مسیرت را مشخص کن
و قایق زندگی ات را به دریا بینداز
ایمانت را به خداوند برای همراهی در طوفان ها و تلاطم ها تبدیل به یقین کن
حالا با تمام وجود پارو بزن
خداوند هدایتگر قایق تو خواهد بود؛
به خداوند اعتماد و حرکت کن…