أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا و َلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ و َلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ و َلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً و َاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (توبه / آیه 16)
? ترجمه:
آيا گمان كرديد كه (به حال خود) رها ميشويد در حالي كه هنوز آنها كه از شما جهاد كردند و غير از خدا و رسولش را محرم اسرار خويش انتخاب ننمودند (از ديگران) مشخص نشده اند (بايد آزمون شويد و صفوف از هم جدا شود) و خداوند به آنچه عمل ميكنيد آگاه است.
با بیگانه همراز نشوید؛ خدا در این آیه بار دیگر بر انجام امتحان جهت روشن شدن عیار ایمان افراد تاکید می فرماید. سپس به دو ملاک قبولی اشاره می کند. نخست جهاد در راه خدا، دوم ترك هر گونه رابطه و همكارى با منافقان و دشمنان، كه اولى دشمنان خارجى را بيرون مى راند و دومى دشمنان داخلى و خارجی را. (ولیجه) به كسى گفته مى شود كه محرم اسرار و گرداننده كارهاى انسان است. پس اینکه انسان با مخالفان دین خدا چه داخلی باشد و چه خارجی هایی که از در دوستی در می آیند، همراز نشود و به ایشان اعتماد نکند، اهمیتی هم تراز با جهاد در راه خدا دارد و شرط موفقیت در امتحان ایمان است.
وَ كَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَ أَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ (انبیاء / آیه 11)
? ترجمه:
چه بسيار مناطق آباد ستمگري را كه ما درهم شكستيم و بعد از آنها قوم ديگري روي كار آورديم.
تهدیدهای خداوند را باید جدی گرفت؛ باید توچه داشت ، معمولا کسانی که مخاطب عتاب پیامبران بودند، با توجه به مهلت هایی که خداوند در طول زندگی شان به آن ها داده بود، وعده های پیامبران به عذاب الهی را جدی نمی گرفتند. این در حالی است که تاریخ سرشار از سرگشت اقوامی است که در اوج قدرت و هیبت به وسله چیزی که فکرش را نمی کردند گرفتار و یا حتی نابود شدند. این حقیقتی است که قرآن در آیات مختلفی آن را یادآوری می کند و آن نابودی ها را به ارائه الهی مرتبط می نماید. امروز هم همین طور است. منتها برخی از نابودی ها تدریجی و پنهان رخ می دهد. اینچنین است که انسانی که در عذاب الهی غرق است و دست و پا می زند، متوجه آن نیست و این هم بدبختی دیگری برای انسان های شقی این دوره و زمانه است.
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَ وَ لَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا و َقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ (قصص / آیه 48)
? ترجمه:
هنگامي كه حق از نزد ما براي آنها آمد گفتند چرا مثل همان چيزي كه به موسي داده شد به اين پيامبر اعطا نگرديده است ؟ مگر بهانه جوياني همانند آنها معجزاتي را كه در گذشته به موسي داده شد، انكار نكردند و گفتند اين دو (موسي و هارون) دو نفر ساحرند كه دست بدست هم داده اند (تا ما را گمراه كنند) و ما به هر يك از آنها كافريم؟!
بهانه هایی برای نپذیرفتن حق؛ همواره خط فکری مقابل انبیاء و دین بهانه هایی برای نپذیرفتن حق می تراشیدند. در این آیه خداوند یادوری می فرماید که چگونه افراد با مقایسه میان پیامبر صلی الله علیه و آله و موسی علیه السلام برای زیر سوال بردن رسالت ایشان بهانه جویی می کردند. می گفتند چرا پیامبر معجزاتی مانند موسی ندارد. حال آنکه در زمان خود موسی نیز با وجود این معجزات ایمان نمی آوردند و این معجزات را سحر می خواندند! بنابراین راه بهانه جویی همیشه باز بوده و هست.
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (شعراء / آیه 212)
? ترجمه:
آنها {شیاطین} از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند.
استراق سمعی که نا ممکن شد؛ از آیات متعددی از قرآن بر می آید که خداوند یکی از توانمندی هایی که شیاطین داشتند، از آن ها گرفته است. كاهنان زمان پیامبر خود معترف بودند كه بعد از تولد پيامبر، رابطه شياطينى كه با آنها در ارتباط بودند از اخبار آسمانها قطع شد و آنها از شنيدن (اخبار آسمان ) بركنارند. در واقع شياطين قبلا به آسمانها مى رفتند و استراق سمع مى كردند و مطالبى را كـه در ميان فرشـتگان منعكس بـود احيانا بـه دوستان خود از میان انسان ها منتقل مى ساختند، اما با تولد و ظهور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) استراق سمع به كلى قطع شد و آن ارتباط خبرى از ميان رفت، و اين مطلب را البته خود مشركان و مرتبطین شیاطین نيز مى دانستند.
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ (محمد / آیه 9)
? ترجمه:
اين به خاطر آن است كه از آنچه خداوند نازل كرده كراهت داشتند لذا خدا اعمالشان را حبط و نابود كرد
عامل انحطاط و نابودی انسان ها؛ خداوند در این بخش از آیات سوره محمد، پس از اینکه برای کافران سخن از نابودی و انحطاط می گوید، از عامل و دلیل این انحطاط پرده بر می دارد. می فرماید آن ها نسبت به آنچه خدا نازل کرد، کراهت داشتند، پس اعمالشان نابود شد. این کراهت نسبت به چه بود؟ خداوند آئين توحيد را نازل فرمود اما آنها رو به شرك آوردند، خداوند دستور به حق و عدالت و پاكى و تقوا داد اما آنها به ظلم و فساد روى آوردند، آرى هنگامى كه آنها از اين امور نفرت داشتند طبعا گامى در اين مسير برنمى داشتند و تمام تـلاشـهـا و كـوشـشهايشان در مسير باطل بود، و طبيعى است كه چنين اعمالى حبط و نابود گردد. در حديثى از امام بـاقر (عليه السـلام ) آمـده اسـت : آنها آنچه را كـه خداوند در حق على (عليه السـلام ) نازل كرده بود كراهت داشتند. یعنی یک مصداق اصلی این مفهوم حکومت الهی است. انسان اگر نسبت به حکومت تعیین شده از سوی خدا کراهت داشته باشد، معلوم است که خودش و جامعه اش را به ورطه نابودی می کشاند.
.