باخبری از مرگ خود درزندگی شهدا
08 فروردین 1398
سر سفره نهار نشسته بودیم. غذا ماهی بود.
زل زده بود به ماهیها. بهش گفتم: مهدی جان بخور دیگه! به چی نگاه میکنی؟!
سرش رو آورد بالا، یه نگاهی به من کرد و گفت:
“امروز ما این ماهیها رو میخوریم، یه روزی هم میاد این ماهیها مارو میخورن…”
گفتم: یعنی چی این حرف؟؟؟
معنی حرفشو نفهمیدم تا روزی که خبر شهادتش رو آوردن. گفتن جنازه بی جونش افتاده تو اروند، خوراک کوسه و ماهی های اونجا شده…
شهید مهدی باکری. هدیه نثار این شهید والامقام صلوات