مجازیهای دروغ
?مجازیهای دروغ
✍️شده گاهی از همهٔ دنیا خسته بشی و سرگشته و حیرون دنبال یه نشونه بگردی؟ یا گاهی راههای مختلف رو بری و به هر دَری بزنی ولی جوابی نگیری؟ اون وقته که احساس میکنی بیکَس و تنها، بیراه و نشون، توی دام دنیا رها شدی. گاهی دیگه قدم زدن و هوای آزاد هم آرومت نمیکنه. گاهی حتی موبایلت هم دیگه سرگرمت نمیکنه. زندگی انگار پُر شده از تنهاییهای ناتمام و مجازیهای دروغ.
گاهی اونقدر حال دلت بده که فقط منتظر یه طبیبی… یکی که بیاد و تقّهای به ذهنت بزنه و بگه: راه اینه. بیا! نترس من هستم… کاش زودتر بیاد اون روزی که به هر طرف سر برگردونی از راه درست خارج نشی. کاش برسه روزی که نشونهها اونقدر زیاد باشن که راه رو گم نکنی و با شوق سمتش بری. روزی مثل روز ظهور حضرت حجت میاد. یک روز میاد که دیگه تنها نیستیم. دیگه سرمون تو گوشیهامون نیست. دیگه دنبال سرگرمیهای عجیب و کارهای خارج از عرف نیستیم.
یه روز میاد که کسی تو مجازی دنبال نشون دادن خودش نیست. روزی که همه فقط یه نفر رو نشون میدن و اون فقط یه راه رو جلوی پامون میذاره. یه روز خوب که آقای رفته برمیگرده. میاد و دنیا رو برامون روشن میکنه.